سامیدخت

ساخت وبلاگ

مادرها را درک کنید؛
مادرها را بفهمید؛
مادرها بیشتر از نمایش  روز مادر و هدیه های ارزان و گران نیاز به درک شدن دارند.
مادرهایی که درک نمی‌شوند خسته‌ترین زنهای زمین هستند.
مادرهای خسته ی تنها...

 

 

 

 

سامیدخت...
ما را در سایت سامیدخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esamidokhtb بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 17 بهمن 1398 ساعت: 5:11

دخترک خوابیده و میم دارد فیلم می‌بیند. من اما به زور سرم را از توی تلگرام و اینستاگرام بیرون آوردم و لپتاپ را روشن کردن که بنویسم. که از 96 بنویسم. از سالی که برایم سال تجربه‌های بزرگ و اتفاقات بزرگ ب سامیدخت...ادامه مطلب
ما را در سایت سامیدخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esamidokhtb بازدید : 61 تاريخ : جمعه 5 بهمن 1397 ساعت: 11:17

روی جعبه‌ش نوشته "برای هر نفر سه گرم" از چای را داخل قوری بریزید. سعی کردم چشمی حدس بزنم شش گرم چای چقدر می‌شود و ریختم توی  قوری رو آب را رها کردم روی برگهای سبز چای. قبل از برگهای چای غنچه های یاس ش سامیدخت...ادامه مطلب
ما را در سایت سامیدخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esamidokhtb بازدید : 50 تاريخ : جمعه 5 بهمن 1397 ساعت: 11:17

روزهایی هم بود که بعد از برنامه همه کارها را رها می‌کردیم، دکمه استپ دنیا را می‌زدیم و راه می‌افتادیم می‌رفتیم شهرک غرب توی مغازه کوچکی که کوکوهای خانگی و ساندویچ مرغ داشت می‌نشستیم. مغازه دوتا میز دا سامیدخت...ادامه مطلب
ما را در سایت سامیدخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esamidokhtb بازدید : 62 تاريخ : جمعه 5 بهمن 1397 ساعت: 11:17

تجربه سینما رفتن با بچه یا بچه‌ها تجربه بکری بود. تجربه ای که تا دیروز عصر من و میم به آن اصلا فکر نکرده بودیم. اینکه آدم با بچه اش برود بنشیند روی صندلی‌های سینما و در یک فضای پر از بچه فیلمی در ژانر سامیدخت...ادامه مطلب
ما را در سایت سامیدخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esamidokhtb بازدید : 61 تاريخ : جمعه 5 بهمن 1397 ساعت: 11:17

نوشته ساده دیروز و البته یک استوری درباره همین موضوع در اینستاگرام کلی واکنش دوست و آشنا را به همراه داشت در خصوص اینکه فیلشاه چطور فیلمی است؟ آیا به درد یک بچه دو و نیم ساله می‌خورد؟ آیا بچه در طول د سامیدخت...ادامه مطلب
ما را در سایت سامیدخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esamidokhtb بازدید : 55 تاريخ : جمعه 5 بهمن 1397 ساعت: 11:17

پلاتوهای برنامه عصر را نوشته‌ام. فایل را ذخیره می‌کنم و صفحه را می‌بندم. سرک می‌کشم توی اینستاگرام و می‌بینم ریحانه توی استوری از بازگشت به وبلاگهایمان حرف زده و یک عکس هم از صفحه به روز رسانی بلاگفا گذاشته. بهش پی‌ام می‌دهم. حسش نیست وبلاگ به روز کنم. پر شده‌ام از فایل های در انتظار انتشار. چه کنیم؟ پیغام می‌دهد: منتشر می‌کنیم و دو سه تا از این استیکرها می‌فرستد که یعنی با قدرت هر چه تمام‌تر به وبلاگهایمان بر می‌گردیم. **** سعیدی ماگ چای را می‌گذارد روی میزم. زیر لب می‌گویم ممنون و می‌دانم ماگ را لب به لب پر از چایی کرده. هزار بار بهش گفته‌ام من اینهمه چای نمی‌خورم. لطفا کمتر بریز و حتما چای کمرنگ بریز. هر بار هم لبخند زده که حاج خانوم بخورین. چاییش تازه دمه. دلتون میاد؟از توی کشو قرص سرماخوردگی را می‌آورم بیرون و یک قرص از توی تلق خارج می‌کنم و می‌گذارم توی دهان و با یه قلپ چای هورت می‌کشم. سر و کله سرماخورده‌ بی‌حوصله ام کرده. از صبح فقط سعی کرده‌ام به پر و پای کسی نپیچم تا ساعت کاری تمام شود و بروم خانه. ***** سرفه‌‌ای می‌کنم و به همکار از دایرکت اینستا پی‌ام می‌دهم که کی از سفر بر‌گردی؟ دوتا طرح برنامه تلویزیونی داشتیم که تکمیلش کرده‌ام و حتما برای برطرف کردن اشکالات نیاز به حضورش است. پیامک می‌دهد فردا صبح. خیالم راحت می‌شود که زودتر می‌توانیم طرح ها را اصلاح کنیم.امروز با خو سامیدخت...ادامه مطلب
ما را در سایت سامیدخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esamidokhtb بازدید : 48 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 16:51

قرار نبود اینطوری بشود. قرار بود وقتی به آدمها محبت می‌کنیم، وقتی با تمام وجود به آدمها محبت می‌کنیم آدمها محبتمان را جواب بدهند. قرار بود وقتی پای روزهای سخت آدمها می‌ایستیم پای روزهای سختمان بایستند. قرار بود وقتی پله می شویم و برای ترقی و بالا رفتن‌شان کمک می‌کنیم برای ترقی و بالا رفتنمان کمک کنند. قرار نبود بروند بالا و نردبان را لگد کنند یک ور و دیگر بروند رد کارشان. قرار بود بایستیم پای محبت همدیگر. قرار بود بایستیم پای لطف‌های بزرگی که آدمها در حقمان کرده‌اند. قرار بود آدمهای روزهای سخت و تلخ زندگی‌مان را فراموش نکنیم. قرار بود پای آدمهایی که پای لبخندمان ایستادند بایستیم. نشد که بشود. قرار نبود اینطوری بشود. قرارهایمان را کی و کجا جا گذاشتیم. تو یادت هست؟! نوشته شده در سه شنبه سی ام آبان ۱۳۹۶ساعت 14:6 توسط سامی‌دخت| | سامیدخت...ادامه مطلب
ما را در سایت سامیدخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esamidokhtb بازدید : 61 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 16:51

خوب باش
دخترم؛
از خوبی و خوب بودن دست نکش. حتی اگر خوبیهایت را نادرست تعبیر کنند.
تو خوب باش و بگذار خوبی بماند و بسط پیدا کند در جهان

نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم تیر ۱۳۹۶ساعت 18:8 توسط سامی‌دخت| |


سامیدخت...
ما را در سایت سامیدخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esamidokhtb بازدید : 56 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 18:43

تصور کنید ساعت نه شب است. خانه آرام است و شما ایستاده اید روبروی سینک و تلاش می کنید در بی صدا ترین حالت ممکن ظرفها رو بشویید تا دخترتان از خواب بیدار نشود. یک چشمتان به ظرفها و یک چشمتان به قالبمه عدسی روی اجاق است و در افکارتان غرق هستید. ناگهان حس می کنید دوتا دست کوچک داغ پاهایتان را لمس می‌کند. در حالیکه هنوز چشمهایش بسته است...از جا کنده شدم. نمی دانستم بخندم یا از ذوق اینهمه خوشبختی گریه کنم. مانده بودم چطور از تخت پایین آمده، در نیمه باز اتاق را باز کرده و فاصله بین اتاق تا آشپزخانه و منِ ایستاده روبروی سینک را طی کرده و هنوز خواب است؟ بغلش کردم و چسباندمش به خودم. سرش روی شانه ام آرام گرفت و هرم نفسهای کوچکش خورد به گردنم. رفتیم توی اتاق و باز دوباره لالایی خواندم و خوابش برد. تمام مدت چشمهایم خیس بود. به پاس شکرگذاری خوشبختی بزرگی که خدا نصیبم کرده بود. دعا کردم این خوشبختی سهم همه ی زنان عالم باشد. همه ی زنانِ عالم... سامیدخت...ادامه مطلب
ما را در سایت سامیدخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esamidokhtb بازدید : 74 تاريخ : سه شنبه 3 اسفند 1395 ساعت: 5:23